کارگاه، هنوز نیومدن
اون سری پیش محسن و علیرضا داشتم میگفتم: «آره نمیدونم خواب بودم یا بیدار بودم، داشتم با فلانی صحبت میکردم...» یهو شروع کردن به شوخی که دیوانه رو ببین نمیدونه خواب بوده یا بیدار! بنظرم چیز عجیبی هم نیست خیلی... نمیدونم حالا خوابام واقعیتر شدن یا بیداریام بیاهمیتتر و سیالتر! ولی بنظر من وقتایی که آدم دوتا واقعیتو قاطی میکنه عجیبتره. البته اونم دارم، ولی خب... مثلا وقتی من یادم نمیاد فلانی رو آخرین بار دیروز دیدم؛ پریروز دیدم یا قراره فردا ببینم؛ خب این واقعا خیلی عجیبتره دیگه! دیشب داشتم تو راه به این فکر میکردم. خوبه این نیم ساعتی که تو راهیم خودش حداقل سه ساعته :) قشنگ میشینم فکر میکنم. به این نتیجه رسیدم که هنوز دیوانه نشدم، ولی لبهی تیغم احتمالاً. خیلی نمونده تا اونجایی که وقتی حرف میزنم همه با تعجب به همدیگه نگاه کنن و هیشکی نفهمه چی دارم میگم. اونجا از بیرون اسمش جنونه، از داخل آدم هم احتمالا غایت فهمیده نشدن. در نهایت به این نتیجه رسیدم که این روزا من جایی ایستادم، که بقیه غرق میشن! (همینو تو گوگل کیپ نوشتم، تا ببینم بعدا غزل میشه، سپید میشه، نو میشه... خدا داند!) امروز یکی نوشته بود نمیدونم من گفتم یا ندا... یاد خودم افتادم:) میگم عادیه ها، ولی خیلی عجیبه...
-
فرهاد نیومده هنوز. نمیدونم هم میاد یا نه. داشتم به محمد میگفتم روم نمیشه خبر هم بگیرم حتی. الان که متاهل شده اگه بگم نگران شدم یا کجایی یا کی میای؛ بنظرم یعنی کجایین؟ نگرانتون شدم؛ کی میاین! و خب به من چه خانوم مردم چرا نمیان یا اصلا من غلط میکنم نگران بشم! بد وضعیه. احتمالاً الکی مو از ماست میکشم و نگرانم و اینا، ولی خب نمیتونم با خودم در این رابطه منطقی صحبت کنم و به یه نتیجه معقول برسم. در نتیجه از نگاه دیگران بیشعور میمونم:)
-
لامصب دیروز داشتم میومدم سوار سرویس شم یه تیکه از یه آهنگ شجریان تو ذهنم پلی میشد همینجوری و هی ریپیت میشد. آهنگ خالی؛ احتمالا تار خالی هم بود. و من داشتم رو همون وزنی که میزد شعر میذاشتم تو ذهن خودم. کاش همون موقع لااقل یه چیزی مینوشتم که وزنش یادم نره. الان نمیدونم کدوم آهنگ بود اصلا و از اعماق وجودم دارم میسوزم؛ چرا که برای اولین بار بود که همچین چیزی رو کشف کرده بودم و میخواستم انجامش بدم؛ ولی گند زدم. کل دیروز و تا اینجای امروز دارم به این موضوع فکر میکنم و یادم نمیاد. هزارتا آهنگم دارم ازش نمیدونم کدوم به کدومه-_-
دیشب فهمیدم این رفتاری که با آهنگ داشتم و میخواستم از ریتمش غزل در بیارم احتمالاً تحت اثر اون مصاحبه نامجو بوده باشه که داشت تعریف میکرد که برعکس این قضیه رو تو نمیدونم کدوم آهنگش انجام داده. یه خانوم شاعری گویا یه شعری میخونه و این آقا هم خوشش میاد و میره رو وزن همون شعر یه آهنگ میسازه و یه شعری هم مینویسه میندازه روش و میخونه و فلان. عشق داند رو اول گوش بدم، بعد برم سر بقیش، هر جور شده پیداش میکنم. هرچند احتمال اینکه گوش بدم و یادم نیاد این بوده هم بسیار است. ای خدا یه عقلی به ما میدادی حالا...😰😕
خودشه؟ تک نوازی تار... همین بود فک کنم:) انی وی
-
این علی هم که نمیاد، اون علی هم که سرویس کرده ما رو. دیگه یچی دیگه هم میخواستم بنویسم یادم نمیاد... الان اینا چرا هیشکدومشون نمیان؟ نکنه حقوقمونو بالا کشیدن رفتن آمریکا؟🤔 نه راستی با حقوق ما که یه دست لباس عیدم نمیتونن بخرن:) خدایا شکرت عوضش ... عجیبه خیلی سریع ذهنم میره سمت فحشهای منشوری! اون سکویی شاید خیلی هم بیتربیت نبود در اصل:)
نه واقعا یادم نیست. متاسفانه...