کارگاه، خلوت
این وبلاگ، خلوت منه. میام اینجا و واسه خودم مینویسم و برا خودم خلوت میکنم. دفعه قبلی روز آزمون پست گذاشتم از تو پارک. بیست و هشتم بود و الان دهمه. ده تا اینور، چهارتا اونور میشه چهارده روز، دو هفته! ولی خب امروز چهارشنبه است و آزمون پنجشنبه بود در نتیجه میشه یه روز کمتر، سیزده روز. سیزده روز پیش آخرین پستمو گذاشته بودم و این سیزده روز خلوت نداشتم. علاوه بر پست قبل باید دو سه تا پست قبل ترش هم بخونم که ببینم چیا گفتم و تا کی گفتم! -خب رفتم خوندم و اوکی، فهمیدم تا کِی گفتم!- طبق روال معمول از دیشب برمیگردم میرم تا هر وقتی که خسته شدم...
-
دیشب در ادامه حال و وضعیت چند روز گذشتم گیج و گنگ بودم. اوه نه! این دیشب نبود، پریشب بود!🤦♂️ دیشب اوکی بودم! دیشب از راه رسیدم خونه، قصدم این بود که لپتابو ببرم تعمیرگاه تا فنشو برام عوض کنه. از اونجایی که قراره یه مدت زیاد پاش بشینم، اون صدای وز وز رو نمیتونم تحمل کنم. تازه هی کم و زیادم میشه که بدتر. تازه فقطم من نیستم، اینجا هم بچه ها باید اینو تاب بیارن!
انی وی، یه بار بردم دادم به طرف، گفت کاش شارژرش هم میاوردی. منم مث همیشهم زدم تو فاز مسخرگی به همراه افسوس و ای بابا کاش میاوردم و اینا و یخورده خندیدیدم و برگشتم خونه تا بعدا براش ببرم. آبجی خواب بود. نشستم یکم با کمانچه استادم تمرین کردم و دیدم قرار بود اول هفته ساعتم هم ببرم بندش رو عوض کنم. یعنی قرار بود بند این ساعتو بیاره این هفته. یه ساعتی تمرین کردم و باز پاشدم هم شارژرو ببرم هم ساعتو. که البته بار نرسیده بود و اون قضیه موکول شد به اول هفته آینده که بازم آخر هفته میرم که احتمال رسیدن بار بیشتر شده باشه.
دیگه اینکه مامان رفته بود شهر مجاور دکتر. برای چشم. گفته بود وضعیتش خیلی بهتره و مشکل خاصی نداره. دارو هم برای پنج ماه براش نوشته بود که داروخونه بخاطر کم بودن داروهاش تو بازار بهش نداده بود همشو. اومد گفت همینجا میرم میگیرم که همشو بگیریم لااقل. وضع دارو به شدت عجیب غریبه. بصورت غیر رسمی همه داروها جیره بندی شده تقریبا. بعد مثلا میری دکتر میگه اینو حتما خارجیشو بگیر، ایرانیاش به درد نمیخوره. حتی مثلا یسری داروها هستن ایرانیش حساسیتزا و مشکل داره ولی خارجیش نه. ولی مسئولین چی میگن؟ ما مشکل دارو نداریم و فقط یه سری داروی محدود رو تحریمیم که اونم کار آمریکای جنایتکاره و البته ما خودمون نمونه داخلیش رو داریم تولید میکنیم و نمونه آزمایشگاهیش به لحاظ کیفیت از اون هم بهتره و جز سه تا تولید کننده برتریم! اصلا من گاو، من نفهم... اون دکتری که کل عمرشو گذاشته پای این چیزا و بعد بهت میگه ایرانی نگیر به درد نمیخوره، اون نمیفهمه؟ بعد اینهمه شرکت داروسازی پس چیکار میکنن؟ استامینوفن و آسپرین بچه تولید میکنن فقط؟ بعد دقیقا چرا باید وضعیت اینجوری باشه که علاوه بر هزارتا دردسری که حکومت تعمدا، رسما و راسا درست کرده تا زندگی مردم رو به عمد سخت کنه، حتی تو بدترین شرایط و نیاز به دارو هم این وضعیت احمقانه ادامه دار باشه؟ بعد... چی بگه آدم. دل آدم ریش میشه یه چیزایی رو که میبینه. یکی هست از بیماری لاعلاج رنج میکشه، اون یه جور غصه خوردن داره. یکی هست بیماریش مشخصه، داروش مشخصه ولی یا وجود نداره یا طرف نمیتونه بخره. این صد جور غصه خوردن داره. من دیدم نگاه نیازمند اون آدمو... انی وی...
-
دیروز رفتیم طول خط و ... آها معین بند کرده که ما بعنوان دفتر فنی اصلا بیرون نمیریم و باید هر روز بریم بیرون و پروژه رو ببینیم. اینجوریه که ما هر روز با ماشین ناهار تا آخر خط میریم و میایم. دیروز تو راه استادیم زیر درخت توت و توت قرمز و توت سفید چیدیم. این بخش شیرینترین بخش بیرون رفتن ماست! چیزایی مثل موش دواندن رامین یا گیج بودن نیروی اجرایی یا همیشه خراب بودن ماشینامون ته کار یا دعوای مردم با ماشین آلاتمون و ... همه فرعیان! در هر صورت این روزا فصل توته، و گرمای توت رو فقط باید با دوغ از بین برد:) فصل زیاییه! مخصوصا که هنوز بارون داره واسه خودش میره و میاد و خیلی خوبه. اگه این آلرژی من نبود، بهترتر هم میشد!
-
حالا رسیدیم به پریشب که رفتم سیستم رو بردم مغازه که فنش رو برام عوض کنه. به لحاظ مالی در کل تو وضعیت بغرنجیام. همه پساندازمو گذاشتم رو پول داداش برا قبت نام خودرو (که خودم شدیدا باهاش مخالفم و بنظرم کمک کردن به دزدی و سرقته و بهترین کار رو خریدن از دست این و اون میدونم، تا زمانی که خودرو ساز ها بفهمن اگر دولت قرار نیست جلوی دزدیشون رو بگیره و حتی کمکشون هم میکنه، اما مردم قرار نیست به این سواری دادن ادامه بدن!) یه مقداری مونده بود که باهاش دوره آزمون محاسبات رو خریدم که شروع کنم به خوندن و این پروانه هم بگیرم. و الان تقریبا هیچی ندارم. یه مقدار کمی هست که گفتم برم فن رو تعویض کنم که وقتی پک رسید و خواستم فیلماش رو ببینم و دوره رو دنبال کنم، باعث اذیت و آزار بقیه نشم لااقل. در همین حین بود که دو اتفاق ویژه دیگه هم افتاد. دیشب نه ها... همین هفته یعنی! اول اینکه شارژر گوشیم سوخت بدون هیج دلیل خاصی. خیلی سریع قطع و وصل میشه و اگه هم نشه کار نمیکنه. بنظرم بخاطر سیم غیر استاندارد بود. دوم اینکه متوجه شدم کمانچهم ایراد داره و و یا تعمیر یا تعویض یا هر چیزی...
دیشب رفتم قیمت فن رو دیدم و چون واجب هم هست در هر صورت باید بدمش. دیگه پولم به این نمیرسه که شارژر بخرم فعلا. با شارژر مامان سر میکنم فعلا تا حقوق بعدی رو بدن. حقوقم که معلوم نیست کی میخوان بدن... بعد کمانچه هم که داستانش مفصله دیگه...
دو تا پست قبلتر گفته بودم صداش یه جاهایی میلرزه... فکر میکردم بخاطر بد انگشت گذاشتن من باشه و عادی باشه. ولی این سری دیدیم دقیقا میوفته رو انگشت سوم سیم 1. اینجا قضیه یخورده جدی شد. استادم گفت فک نکنم جدی باشه و برو تمرین کن و ادامه بده ببنیم درست میشه یا نه. ولی خب بعد از یه هفته تمرین درست نشد. این هفه گفت خب بیا ساز منو بگیر تمرین کن من میرم ببینم داستان این چیه. نمیدونم در نهایت چی میشه. امیدوارم همین درست بشه و ایراد جزیی داشته باشه، چون یجورایی وابسته شدم تقریبا. کلا اینطوریم که زود وابسته و علاقمند میشم. مثلا همین لپتاب، گوشه صفحش از روز اول سبز بود. تو رنگ مشکی نشون میده فقط. قاعدتا باید میفرستادم گارانتی، ولی بعد از چندین سال تونسته بودم لپتاب بخرم و همون شب اول اونقد دوستش داشتم که گفتم عیب نداره، مهم نیست حالا. و این لگه سبز الان چندین ساله هست اون گوشه! برا سازم همینه حالا... البته اگه ایرادش خیلی جزیی نباشه هم نظرم رو تعویضه چون دوست ندارم یه چیز تعمیر شدهی وصله بسته شده داشته باشم. از طرفی باز صداش خوب و رسا و واضح بود و میترسم اگه عوض بشه صداش مثل اون نباشه! مثلا همین ساز استادم صداش در مقابل اون خیلی تا حدی دل نچسبه. خلاصه پول برای هیچ چیز دیگه ندارم چون اساسا نمیدونم کی حقوق بعدیو میگیرم و نمیتونم تا هزارتومن آخر پولمو خرج کنم؛ باید بذارم باشه برا روز مبادا
-
الان خیلی خوابم میاد، بعد از ظهر میام تکمله اینو میذارم! هنوز چهار روز هم عقب نرفتم!
چه روزمرهنویسی مفصلی. جالبه.
امیدوارم منم بتونم رهاتر کنم و بیشتر بنویسم.
اون ثبت نام خودرو رو هم فازش رو دارم. فک نمیکنم تا وقتی مردم سود فردی رو به جمعی ترجیح میدن چیزی تغییر کنه.