کارگاه هنوز
الان رفتم دیدم پست قبلیم جمعه بوده.همون شنبه شب باید یه پست میذاشتم ولی انقدر سرم شلوغ بود و اینا که اصلا وقت نمیکردم. تازه الان اومدم و خب با گوشی هم هستم. خلاصه...
*
تو پست قبلی اسم احمدو آورده بودم و اینکه بهش زنگ بزنم و اینا... فرداش قبل اینکه من بخوام زنگ بزنم( که فک کنم حتی یادم رفته بود)، خودش زنگ زد! خلاصه که همون شب برنامهای جور شد و همو دیدیم ولی نکته حالبش اینجاست که اینهمه سال ندیده بودمش و این سیصد چهارصد کیلومتر فاصله خیلی زیاد بود برام؛ ولی به طرز معجزهواری یهو هیچ شد!
میگم معجزه چون واقعا عجیبه!
-هنوزم ساعتای رند زیاد به چشم میخوره! هر روزدو سه تا. بازم تا جایی که متوقف شد میام دربارش مینویسم اینمعجیبه بنظرم🤔-
میگفتم... واقعا اتفاق عجیبیه. یجور قدرت فرازمینیه بنظرم😅 البته تو این مورد آخری خیلی زیادی از حد قوی عمل کرد، ولی معمولا اینحوریه که مثلاً من یکی دو روز به یه دوست فکر میکنم که برم ببینمش یا زنگ بزنم بهش یا هر چی، یهو خودش سروکلهش پیدا میشه.
-به شدددت خوابم میاد. حقوقی که امروز رییس گفت احتمالا بگیری راضیکننده بود، نبود هم میموندم!-
آره خلاصه که این رفیقام یهو خودشون یا زنگ میزنن یا مثلا در موارد نادر از اون سر دنیا پامیشن میان جلوت ظاهر میشن. بدیش اینه که باور نمیکنن که واقعا میخواستی بهشون زنگ بزنی یا ببینیشون یا هر چی!
آدمی که میخواد مودب باشه و در عین حال بیخیال هم هست؛ دقیقا وقتی کسیو میبینه همینو میگه دیگه! عه! الان داشتم میومدم پیشت... اتفاقا دیروز به یادت بودم... یا مثلا طرف هفت صبح زنگ میزنه چه خبر؟ بیداری؟ جواب واقعی اینه که، آره الان که زنگ زدی بیدارم کردی. کارتو بگو میخوام کپه مرگمو بذارم. ولی آدمی که میخواد مودب باشه میگه آره بابا من همیشه هفت صبح پا میشم. اتفاقا الان داشتم زنگ میزدم بهت احوالتو بپرسم. ببخشید تو رو خدا. قط کن من زنگ بزنم اصلا. و... و... و...
در نتیجه این معجزه غیرقابل باور، همیشه برای من یجور دردسره و همیشه کسی باورم نمیکنه! در نتیجه من اونیم که آدم نیست و به فکر نیست و خب درستم میگن، چون نمود ظاهریش اینه! بعد حالا سیستم دفاعیای که من اینجور مواقع دارم اینه که تا یاد یکی از دوستام میوفتم سریع هی به خودم میگم به چیزای دیگه فکر کن، بهش فکر نکن، بهش فکر نکن. حواسمو پرت میکنم که نکنه اون یهو یاد من بیوفته و بهم زنگ بزنه و ضایعم کنه. خلاصه احمدودیدم و خیلی ناباورانه خوشحال بودم
خدایی خوابم میاد، بقیش باشه شب مینویسم🤔 با منتشر نکنم🤔 بکنم؟نکنم؟🤔
بیخیال