کارگاهم بابا، کارگاه
دلبر...
دلبر کجا بود بابا، ما همه خوابیم! دنیا رو خواب برده، ما رو آب خورده! چی میگی اصن؟!
ده قسمت پست خصوصی نوشته خودش یه نفری بخونه! خب بنویس منتشرش نکن. مردم فضولن، باور کن اگه میشد تو خواب دست روحتو بگیری بری تو زندگی این و اون سرک بکشی، هیشکی هیچوقت از خواب پا نمیشد! ببین من همین الان که نمیدونم خوابم یا بیدارم سرم تا گردن تو ماتحت زندگی توعه و دارم برات تکلیف تعیین میکنم. تایین میکنم؟ تایید میکنم!
بابا آدمیزاد دربیار سرتو از تو زندگی این و اون. بقیه رو ولشون کن اصن آدم نیستن! بچسب به آدما. آدم پیدا کردی سلام مارم بهش برسون.
پخشو پلا، پخش و پلا. رفتم وضو گرفتم بیام نماز بخونم، باد از لای در میاد تو اتاق و از چاک بغل آستین پیرهنم میاد میخوره به دست خیسم و یخ میکنم! دلم برا مسعود تنگ شد، هیچوقت نفهمیدم چرا اینقدر دوستش دارم! فردای عروسی که یادم بود بهش زنگ بزنم و نزدم و گرفتم خوابیدم یادم اومد! کاش زنگش میزدم. اون شب گفت ما دیگه عادت کردیم به نامهربونیای شما؛ تازه اون شب داشتم بهش میگفتم کاش اونجات که مریض شده بود زودتر خوب شه! شاید واسه همین زنگش نزدم. مردم خیلی حرفمفتزن شدن! گور بابای حرف مردم اصلاً، آدم دیدی سلام مارم بهش برسون. سلام مار نه؛ سلام ما رو هم بهش برسون. هشتگ بی_مزه
اصن چیه هی اینتر بزن، شیفت بگیر، هشت بزن، ستاره بشه. همینجوری پشت هم مگه چشه؟ هان؟ همینجوریپشتهممگهچشهاصن؟ مگهکسینخونهچیمیشهاصن؟ولمونکنباباکیحالدارهخدایی؟ الان علامت سوال میذاری که کلمهها به هم نچسبن همینجوری پشت سر هم که وقتی جاستیفای میکنی وبلاگت به هم نریزه؟ آرهاصنبهتوچه؟ دربیارسرتوازتوکونخودتبابا! آدمدیدیسلاممارمبهشبرسون!
باز صدای تسویه حساب داره میاد که! اینهمه آدم تسویه میکنن کجا میرن؟ بعد اینهمه آدم تسویه میکنن من دارم کجا میرم؟ همرنگ جماعتم نشدیم، رسوا هم نشدیم ولی! من کمرنگ جماعتم امّــــا! یه روزایی حس میکنم اگه یهو غیب شم هیشکی نفهمه که یه الاغی بود و الان نیست! یه روز تو اون وبلاگ سبزه خوندم (نمیدونم شایدم اونسبزه نبود و اون خطخطیه بود! حتی یکی دیگه) که توشته بود من ویژگی خاصی ندارم. مثلا بابام اینو دوست داره، خواهرم این اخلاقو داره، ولی من اصلا چیز قابل یادآوری ای نیستم. من دیدم عه! چقدر داره حرفای منو تو روم میزنه! کار ندارم که دنیای آدما چقدر به هم نزدیکه! ولی فک کنم اونم کمرنگ جماعت بود. میخواستم براش بنویسم که: ببین باور کن تو هم ویژگیایی داری که همه با اونا میشناسنت. ولی خب خودت متوجه نمیشی. باز گفتم چیکارش داری مرد مومن؟ اون دفعه اون یکی رید بهت کم بود؟ مردم همه فک میکنن کرم داری و آشغالی و دنبال چیزی... چیز! مردم دنبال آدم نمیگردن دیگه که حالا سلام مارو بهش برسونن یا عقربو! همینجوری چنگ میندازن به در و دیوار و صورت همدیگه و از کنار هم رد میشن میرن! هیچی دیگه! همینجوری یه لایکی کوبوندم پای پستش و رفتم دوباره گرفتم خوابیدم!
آخ رفتم خوابدم و این هفته قرص ویتامین دی 50000مو نخوردم. شایدم خوردم یادم نیست. کاش یکی باشه حواسش به آدم باشه! یکی باشه هر هفته بیاد لااقل قرصای آدمو بهش بده بخوره. نه اصلا، کاش یکی باشه من ازش بپرسم ببینم قرصامو خوردم یا نه! خودم که نمیدونم چند وقتیه رفته یه جایی هر چی میگردم پیداش نمیکنم! آدم نیستم که! آدم بودم سلام میرسوندم! فقط خدافظی میرسونم جدیداً!
تولد بچه دکترو نرفتم. حتی نمیدونم بچش پسره یا دختر! ولی خب تقصیر دکترم هست دیگه. من ته کوچه بنبست نشستم دارم دودمو سیگار میکنم و به زمین و زمان فحش میدم، بعد اومده کبریت میندازه تو چراغ قوه، صورتمو دعوت میکنه میگه بیا مهمونی! بابا ما اصن مگه حرف میزنیم با هم که من بیام سلام برسونم؟ ببوس بچه رو از طرف من اصلا! من از این کرونا الکیا گرفتم که، بخاطر اینکه بقیه رو مریض نکنم نمیتونم جایی برم! امیررضا هم میاد احتمالا هماهنگ کن باهاش برین، من نیستم! امروز اومده میگه این عکس شهید خوشگله است! کجا بهتون یاد میدن اینجوری صحبت کنین؟ ای من ریدم سردر اون ادب و ادبیاتت به قرعان! کاش زنگت میزنم جواب ندی! ولش کن بابا آدم نیستی خودت، با بقیه چرا ور میری؟
کاش اصن محمد مریض نمیشد، من میشدم. کاش اصن همه مریض شن، من مریض شم. من که حالا هفته دیگه دارم میرم اتاق عمل، چه فرقی میکنه؟ یهو دکتر مریضی همه عالمو از تو دهن من بکشه بیرون تموم شه بره دیگه! یه هفته بار امانت همه زمین و آسمون رو دوش من باشه حالا! چی میشه مگه؟
بابا خدایا... به مولا خسته شدیم. مردیم از بی کسی! حالا درسته وسط بیابون آدم پیدا نمیشه، قبول. ولی خب اون وقتایی که تو بلوارم که لااقل یه آدم باید باشه که! حالا هی من میگم آدم دیدی سلام مارم بهش برسون، هی تو چپ چپ نگا کن! ندیدی مگه محمد اصفهانی میگه از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست؟ بعد میدونی اصن همینو جلال الدین میگه که خودش برا قرن پنج و شیشه که میشه به عبارتی نهصد هزار سال پیش؟؟ میگم یعنی اینهمه سال اومد و رفت، بعضیا هنوز دنبال آدم میگردن. اصن خود خدا میگه سیصد و نمیدونم چندتا آدم اگه در این زمین گوه گرفته در اومد من آس پیکمو میندازم. نیست که! نیست که! حالا ما از اوناش نخواستیم، ما تو دستمون آسم نیست همچین. برگ سر ما نهایتا یه ده لویی چیزیه. یه بار دوتا هفت داشتم، اولیشو انداختم طرف رد کرد برا بعدی، دومیو انداختم دهنش سرویس شد. اونم آدم نبود اصن.
جلال الدین اول اون شعرش میگه:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
بشین تو صف بابا ما خودمون اینجا بیست و شیش خوردهای ساله آرزو داریم، نشستیم تو صف ببینیم بهمون میرسه یا نه. بعد الان مثلاً رخ بنمایه باغ و گلستان میشه واسه تو؟ قند فراوان میشه واسه تو؟ تو اگه پسر بابام بودی یکی میزد پس سرت میگفت پاشو برو تنگش کن که خربزه آبه. حالا هندونه آبترههااا، ولی الان خشکسالیه اصن هندونه نمیخوره کسی کیلویی 5 تومن.
روزمرگیامونم همه اجق وجق شده. همون حالا، مگه کسی اجق وجقو مینویسه که من بدونم چه شکلی مینویسنش؟! آدم باش دیگه! من اول اومدم مث آدمیزاد بنویسم، بعد هی دیدم نمیشه، هی دیدم آدمیزادی نیست. الان خوبه ولی. هر کی اینو بخونه مطمئن میشه یه آدم دیوونه اینو نوشته. حیوون که دیوونه نمیشه آخه! گل که دیوونه نمیشه آخه! سنگ دیوونه است ولی، اونو ولش کن. اون شاید آدمم باشه اصلا! هر چی شعرم نمیاد حرفم میادا! داشتم میگفتم گل که دیوونه نمیشه. اینو مطمئن نیستم الان. من هر بار میبینمش فک میکنم گله. ولی اگه دیوونه نبود که لااقل یه بار نگا میکرد به من که! چی داره تو گوشیش همش سرش اون توعه! من اسم گلا رو خوب بلد نیستم ولی خب خلاصه گل دوست دارم که! بنظرم یخورده مث آدما هستم. آدما گل دوست دارن. ولی خب گلو دوست دارن واسه اینکه داشته باشنش. نه اینکه بخورنش یا مثلا نازش کنن یا هرچی. همینجوری گل میخرن میندازنش یه گوشه تا خشک شه بیوفته بمیره برا خودش. حالا ولش کن تو با گل مردم چیکار داری اصن. مردم آدم نیستن اصن.
حافظم میگه:
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند
حالا بار امانت چیه من نمیدونم. تو یه غزل یه بار نوشته بودم زمین خوردم، کاشکی یکی باشه یه دستی بده خودمو بتکونم لااقل. خدایا انصافا قبولت دارما. پشت سرت حاضرم نمازم بخونم. ولی یه دستی بده خسته شدیم به جان خودم. هیکلمونو گند و گوه برداشته، این دستای ما پاکش نمیکنه. خسته شدیم به مولا. برسون یه دستی...